عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 3 بهمن 1392
بازدید : 100
نویسنده : فردین

تنگ غروب از سنگ بابا نان در آورد

آن را برای بچه های لاغر آورد

مادر برای بار پنجم درد کرد و اما

رفت و دوباره باز هم یک دختر آورد

گفتند دختر نان خور است و با خودش گفت

ای کاش می شد یک شکم نان آور آورد

تنگ غروب از سنگ بابا نان درآورد

آن را برای بچه های لاغر آورد

تنگ غروب آمد پدر؛ با سنگ در زد

یک چند تا مهمان برای مادر آورد

مردی غریبه با زنانی چادری که

مهمان ما بودند را پشت در آورد

مرد غریبه چای خورد و مهربان شد

هی رفت و آمد؛ هدیه ای آخر سر آورد

من بچه بودم؛ وقت بازی کردنم بود

جای عروسک پس چرا انگشتر آورد؟!

دست مرا محکم گرفت و با خودش برد

دیدم که بابا کم نه از کم کمتر آورد

تنگ غروب از سنگ بابا نان درآورد

آن را برای بچه های دیگر آورد

مادر برای بار آخر درد کرد و اما

رفت و نیامد؛ باز اما دختر آورد

 





:: موضوعات مرتبط: شعر و ادبیات زیبا , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








باسلام.. این وب کمی تا قسمتی همه جوره از آسمون تا قطعات کامپیوتر واز علم فیزیک تا اخبار سکه و طلا میباشد و هر سه روز یکبار آبدیت میشود... ...

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دوستان کم ولی واقعی.. و آدرس fardin-fpm.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 244
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 249
بازدید ماه : 250
بازدید کل : 17287
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



...............

RSS

Powered By
loxblog.Com